تاکی گناه...؟

  • خانه 
  • عشق به این مگن ای کسانی که در خواب  غفلت هستید بیدار شود عمر می گذرد چند لحظه سکوت مناجات 
  • تماس  
  • ورود 

داستان واقعی

08 دی 1402 توسط بهجت اسلامي

سه روز پیش رفتم تو مغازه ی لوازم جانبی موبایل و اینجور چیزها 

بعد یه کابل شارژر هم میخواستم اومدم حساب کنم دیدم منشیش خیلی خیلی بی حجابه … خیلی داغون 

به آقای صاحب مغازه آروم گفتم آقا میشه بگید خانوم محترم حجابشون رو رعایت کنند لطفا 

گفت آقا به شما چه ربطی داره تو کار بقیه دخالت میکنی خریدتو بکن برو 

گفتم ترجیح میدم جایی خرید کنم ک به قانون احترام بزاره و اومدم بیرون 

اما اینجا تموم نشد که ،سرویسش کردم

تو این سه روزه روزی دو تا سه نفر رو فرستادم از مغازه خرید کنه خرید سنگین مثلا ده پونزده تومن  بعد موقع تصفیه میگن خانوم چه وضع حجابه سریع خرید میندازه میاد بیرون ،آخرین نفر از بچها ک صبح رفت عملیات انجام بده میگه یارو یه نگاهی به دختره کرد از صدتا فحش بدتر بود

الان از اونجا رد شدم رفتم چک کنم دیدم خانومه مقنعه سرش کرده 😂 😂 😂 😂 
#داستان_واقعی

#حجاب 

#مطالبه_اثر_دارد

ازطرف یکی از هموطنان
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

 نظر دهید »

رسم زیبای بازاریان قدیم

08 دی 1402 توسط بهجت اسلامي

رسم بازاریان قدیم بر این بود که اول صبح

وقتی دکان را باز می کردند،

کرسی کوچکی را بیرون مغازه می‌گذاشتند 

اولین مشتری که می‌آمد جنس به او

می‌فروخت و بلافاصله کرسی را به داخل

مغازه می‌آورد (یعنی دشت نمودم )،

مشتری دوم که می‌آمد و جنسی می‌خواست

حتی اگر خودش آن جنسی را داشت نگاه به

بیرون می‌کرد که ببیند کدام‌ مغازه هنوز

کرسی‌اش بیرون است و دشت نکرده است

آن وقت اشاره می‌کرد که برو آن دکان

(که کرسی‌اش بیرون است) جنس دارد و از

او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.

 نظر دهید »

احترام به پدر و مادر

08 دی 1402 توسط بهجت اسلامي

پدرم کارگر ساده بود. حسن در کارهای خانه به پدر و مادر کمک می‌کرد. احترام خیلی زیادی برای آنها قائل بود. همیشه دست آنها را می‌بوسید. مثل یک چسب دوقلو به پدرم چسبیده بود. آنقدر که به ایشان علاقه‌مند بود. وابستگی خیلی شدیدی نسبت به پدر داشت. 

دستان پدرم چون کارگر بود ترک خورده بود و تاول زده بود. پدرم زمانی که خم می‌شد تا لیوان آب را بردارد، حسن زودتر از همه خم می‌شد و به پدرم لیوان آب را می‌داد. 

همیشه می‌گفت: «این وظیفه من هست که به پدر و مادرم احترام بگذارم و احترام آنها را رعایت کنم.» 

به نقل از*: برادر شهید حسن امینی

 نظر دهید »

نصیحت‌های پدرانه

08 دی 1402 توسط بهجت اسلامي

هر وقت بابام می‌دید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، می‌گفت
چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔
آب چکه می‌کرد، می‌گفت: اسراف حرامه! 😔
اتاقم که بهم ریخته بود می‌گفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه.. 🙄
حتی درزمان بیماریش نیز  تذکر می‌داد
مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور، 😤

تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون می‌بایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم.
با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک می‌کنم. 😅
صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم‌ پول‌ داد و با لبخند گفت: فرزندم! 😍

1-مُرَتب و منظم باش؛
2-همیشه خیرخواه دیگران‌ باش
3-مثبت اندیش باش؛
4-خودت رو باور داشته باش؛

تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم می‌کنه! 😔

با سرعت به شرکت رویایی‌ام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود!
به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله..

اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که می‌گفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته!

از کنار باغچه رد می‌شدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌

پله‌ها را بالا می‌رفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ‌ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه می‌شد، لذا اونا رو خاموش کردم!

به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه

چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی‌شون تعریف می‌کردن!
عجیب بود؛ هر کسی که می‌رفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه می‌امد بیرون!

با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!!
بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!
باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم 🍃 🌺

اون‌روز حرفای بابام بهم انرژی می‌داد

توی این فکرا بودم که اسم‌مو صدا زدن.
وارد اتاق مصاحبه‌ شدم، دیدم3نفر نشستن و به من نگاه می‌کنند 😳

یکی‌شون گفت: کِی می‌خواهی کارتو شروع کنی؟

لحظه‌ای فکر کردم، داره مسخره‌م می‌کنه
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش!

پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:
ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده‌ام
یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!
باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟!
گفت: چون با پرسش که نمی‌شه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی..

در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و..
هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری..

عزیزانم!

در ماوراء نصایح و توبیخهای‌ مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید…

اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند: می‌گن قدیما حیاطها درب نداشت
اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود…

می‌دونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟
چرا اینقدر شاد بودن؟
چرا اینقدر احساس تنهایی نمی‌کردند؟
چرا زندگی‌ها برکت داشت؟
چرا عمرشون طولانی بود؟…

چون تو کتاب‌ها دنبال ثواب نمی‌گشتند
که چی بخونند ثواب داره،
دنبال عمل‌کردن بودند. فقط یک کلام می‌گفتند:
خدایا به داده‌هایت شکر.
نمی‌گفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره
می‌گفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره

موقعی که غذا می‌پختند، نمی‌گفتند بدیم ‌به همسایه ثواب داره، می‌گفتند بو بلند شده، همسایه میلش می‌کشه
ببریم اونا هم بخورن.

موقعی که یکی مریض می‌شد نمی‌گفتن
این دعا رو بخونی خوب می‌شی، می‌رفتن
خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارو می‌زدن، غذاشو می‌پختن که بچه‌هایش‌غصه نخورن

اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی می‌دادند، می‌گفتن دلشون شاد می‌شه

به همسایه می‌رسیدن می‌گفتن همسایه
از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره…

خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب‌ها
دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح‌کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم‌ 💝
نه فقط با خواندن دعا…

مهربان باشیم
محبت کنیم بی‌منت…💗

 نظر دهید »

حکمت ندانستن بعضی از مسائل..

16 مهر 1401 توسط بهجت اسلامي

🔹مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:

ای پیامبر! می‌خواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.

🔸سلیمان گفت: 

تحمل آن را نداری.

🔹اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: 

کدام زبان؟

🔸جواب داد: 

زبان گربه‌ها!

🔹سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه‌ها را آموخت. روزی دید دو گربه با هم سخن می‌گفتند.

🔸یکی گفت: 

غذایی نداری که دارم از گرسنگی می‌میرم!

🔹دومی گفت: 

نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می‌میرد، آن‌گاه آن را می‌خوریم.

🔸مرد شنید و گفت: 

به خدا نمی‌گذارم خروسم را بخورید.

🔹و آن را فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: 

آیا خروس مرد؟ 

🔸گفت: 

نه، صاحبش فروختش. اما گوسفند نر آن‌ها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

🔹صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.

🔸گربه گرسنه آمد و پرسید: 

آیا گوسفند مرد؟

🔹گفت: 

نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی‌دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن می‌خوریم!

🔸مرد شنید و به‌شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت: 

گربه‌ها می‌گویند امروز خواهم مرد! خواهش می‌کنم کاری بکن!

🔻پیامبر پاسخ داد:

خداوند خواست خروس را فدای تو کند اما آن را فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن.

💢خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسان‌ها آن را درک نمی‌کنیم. او بلا را از ما دور می‌کند، و ما با نادانی خود آن را بازپس می‌خواهیم!

💢گاهی خدا با یک ضرر مالی می‌خواهد مالمان را فدای جان خودمان یا فرزندانمان کند، ولی ما نمی‌دانیم و ناشکری می‌کنیم.

💢چه خوب است در هر بلایی خدا را شکر کنیم. چه‌بسا بلای بزرگ‌تری در انتظار ما بوده است و خدا آن را دفع کرده است

 نظر دهید »

قسمتی از در آمدت را با امام زمان علیه السلام معامله کن

16 مهر 1401 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨

🔹وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب رو پرسیدم.

🔸فروشنده گفت: 

موز ۱۶ تومن و سیب ۱۰ تومن.

🔹گفتم: 

از هر کدوم دو کیلو به من بده.

🔸پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: 

محمدآقا سیب چند؟

🔹میوه‌فروش پاسخ داد: 

مادر کیلویی سه تومن! 

🔸نگاه تعجب‌زده‌ام رو به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش منو به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. 

🔹پیرزن گفت: 

محمدآقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همه‌شون سیب رو ده‌دوازده تومن می‌دن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید!

🔸محمدآقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و اونو راهی کرد. 

🔹سپس رو به من کرد و گفت: 

این پیرزن به‌تازگی پسر و عروسش رو تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ یتیم! من چند بار خواستم بهش کمک کنم و میوه‌ مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. 

🔸به همین خاطر هیچ‌وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره.

🔹راستش رو بخوای من به هرکسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم.

🔸دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود.

🔹دلم می‌خواست روی میوه‌فروش رو ببوسم. میوه‌ها رو خریدم. سوار ماشین شدم و زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان خجل بودم. 

🔸با خودم می‌گفتم: 

ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم رو با امام زمانم معامله می‌کردم

 نظر دهید »

خدا یا شکرت برای تمام نعمت های بی پایان....

16 مهر 1401 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨

🌼 اولین روز دیدن 

✍مرد مسنی به همراه پسر ٢5 ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢5 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور وهیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن، درخت‌ها حرکت می‌کنن. 

مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از پسر جوان که مانند یک کودک 5 ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.  ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند. زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید. 

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟ مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم، امروز اولین روزی است که پسرم می تواند ببیند…

 نظر دهید »

دستم در دستتان تو آرام اند.....

29 آبان 1400 توسط بهجت اسلامي

⬅️ خداوندا:
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی …

میان این دو گم شده ام
هم خودم و هم تو را آزار می دهم …
هر چه تلاش کردم نتوانستم
آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم
آنی شوم که تو رهایم کنی …

🍃 خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن …

” امین یارب العالمین “

 نظر دهید »

اللهم عجل لولیک الفرج

09 مرداد 1400 توسط بهجت اسلامي

​بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
 
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت.
می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد.
نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.
صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.
ازش پرسیدم چه شده:
گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.
شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عج مشرف شده است.
 
کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169
‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌

 نظر دهید »

خداوند همیشه ودر همه حال هوامون داره...

09 مرداد 1400 توسط بهجت اسلامي

​☄‍ 🌸 ☄‍
ازعزرائیل پرسیدند:

تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

عزرائیل جواب داد:

یک بارخندیدم،

یک بارگریه کردم

ویک بارترسیدم.
🌻‍"خنده ام” زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم، اورا در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.
🌻‍"گریه ام” زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود.. منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم.

دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.
🌻‍"ترسم” زمانی بودکه خداوندبه من امرکرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد.

و زمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خدا وندفرمود:

میدانی آن عالم نورانی کیست؟..

او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود..

 

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌

 نظر دهید »

کار های خداوند همه رو حساب و اصول....

09 مرداد 1400 توسط بهجت اسلامي

​🔴 عقرب توی آبگوشت 
✍️ آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود:

یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه.
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. 

سفره‌ی ناهار چیده شد: ماست، سبزی،نون.

دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشت رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید  رو سر این دیگ و یه فضله انداخت تو دیگ آبگوشت، 

گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار، توکوه گشنه بودیم،

همه ماست و سبزی خوردیم. 
خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن به کلاغ کردن.

 گاهی هم می‌خندیدن ولی در اصل ناراحت بودن.
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیگ رو که خالی کردن دیدیم یه عقرب_سیاه ته دیگ هست!
و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو می‌خوردیم و همه‌مون می‌مردیم کسی هم نمی‌فهمید! 
اگر  اون عقرب را ندیده بودن، هنوز هم می‌گفتن یه روز رفتیم کوه خدا حال‌مون رو گرفت!

حالت رو نگرفت، جونت رو نجات داد!

خدا می‌دونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده‌شون چیه. 
 امام حسن عسکری -علیه السلام- فرمودند:
 *هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند ، آن را در بر گرفته است*

 نظر دهید »

خدا کنه هیچ وقت شرمنده شهدا نباشیم

09 مرداد 1400 توسط بهجت اسلامي


اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخره‌ش می‌کردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.

عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم ومسخره‌ش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…

فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. 10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخره‌ش کردیم!

وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدن!
یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی…
#شهدارا یادکنید باذکرصلوات 🌷 🌿

 نظر دهید »

معجزه سجده طولانی

14 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

مادرم مبتلا به مریضی زوال عقل شده بود 
زوال عقل ، یک بیماری است که از هر 100 نفر در سنین بالا و مبتلا به آلزایمر، یک نفر را درگیر می کند !

بسیاری از ما نیز ممکن است ناخواسته تحت تأثیر قرار بگیریم ، 

هر دوی این بیماری ها به دلیل ضعف ذهنی ایجاد می شوند.

حیف که من به دلیل اینکه در یک کشور خارجی هستم نتوانستم مستقیما به مادرم خدمت کنم.

من همچنین یک مشکل سینوزیت و یک مشکل آلرژی داشتم. بارها و بارها عطسه می کردم. و آبریزش سخت بینی داشتم،

تقریباً 15سال این مشکل ثابت بود که از نوجوانی گرفتار شده بودم.

با این حال، مادرم درگذشت و من به دلیل عدم دانش و سکونت در اروپا نتوانستم کاری انجام دهم. و همیشه افسوس و پشیمانی آن خواهد بود.

فوت مادر درد و زخم عمیقی از خود برجای گذاشت که هنوز باقی مانده و خاطراتش همیشه آزرده خاطر م می کند.

روزی بطور اتفاقی کلیپی از یک پزشک مسلمان را دیدم که در آن وی گفته بود تنها راه برای درمان ضعف روانی انجام سجده طولانی است ! 

این اطلاعات جدید بود. به عنوان یک استدلال، او می‌گوید ، قلب ما خون را بسمت مغز در مقابل جاذبه، آن مقدار پمپاژ نمی کند، که در حالت سجده انجام میشود.

سپس بعد از تماشای برخی از فیلم های وی ، فهمیدم که این نیز، راه حل مشکل خودم در مورد بیماری آلرژی است.

باور کنید مشکل15 ساله و آلرژی من با انجام سجده های طولانی در یک ماه حل شد

قبلاً بحمدلله نماز می خواندم، اما بعد از نماز سجده شکر را طولانی کردم.(همچنین برای خواندن اذکار دیگر، بخصوص 100 مرتبه تهلیل « لااله الاالله » شریف، حداقل سجده 5 دقیقه ی انجام میشد) .

این ذکر معنوی والهی بسیاری از مشکلات دیگر را هم حل کرد. با خون رسانی بهتر، صورت تازه شده و اثرات پیری تقریباً از بین رفته بود. ریزش مو به دلیل خون رسایی کاهش یافته، مشکلی که در مخاط وجود داشت ، کاملا از بین رفته بود. مشکلات گوش و مشکلات چشمی کاهش یافته و در عین حال طی یک سال گذشته هیچگاه سیاهی زیر چشم دیده نشد.

سبحان الله! این آیینی آسمانی است که یک عمل ساده « سجده » بسیاری از بیماریها و بیماریهای ناشناخته ما را درمان کرده است 

درحالیکه بزرگترین پزشکان اروپایی نتوانسته بودند آلرژی مرا درمان کنند. 

موثرترین راه برای انجام سجده طولانی و برای علاج آلرژی، قرار دادن فضای بین دو پلک بر روی محل سجده، برای کسب بهترین نتیجه است.

سلامت کرونا و ریه 

مشکل کرونا این روزها بسیار زیاد است. باور کنید اگر بعد از نماز سجده های طولانی را شروع کنید، ریه های شما قویتر می شود، زیرا موقعیتی در سجده وجود دارد که در آن ریه های فرد بهتر کار می کنند. 

شما هم می توانید آزمایش کنید و فایده ببرید . حداقل به ریه ها قدرت می بخشد.

اگر من این نکات را قبلاً می دانستم ، ممکن بود مادرم را نجات داده و عقب ماندگی ذهنی او را مداوا کنم. 

حالا که نتوانستم این کار را انجام دهم ، حداقل شما این موارد را بدانید و از همین حالا برای پیری خود را آماده کنید و از بیماری های موجود و بیماری های پنهان آینده جلوگیری کنید. 

باشد که خداوند پشتیبان و یاور شما باشد. 
دین اسلام کاملترین برای زندگی کردن است 
در آخر

* کلام زیبای حضرت علی (ع) را نقل می کنم : 
“اگر کسی بداند که چه نعمتهایی در سجده او را احاطه کرده است ، هرگز نمی خواهد سر از سجده الهی بردارد 

‍ 🌸 
🦋#اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج🦋

 2 نظر

خشم را فرو کش کردن...

11 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

​آب وقتی به جوش آمد

از خودش کم و کسر می شود.

تو هم وقتی جوشی و 

عصبانی میشوی،

خودت کم و سبک میشوی
ظرف آب را اگر از روی اجاق

برداشته و جابجا کنی 

راحت از جوش می افتد
تو هم وقت جوش آمدن و خشم،

اگر جایت را تغییر دهی 

خیلی زود آرام می شوي
امام علی (ع) می‌فرمایند: خشم، آتشى فروزان است. هر كس خشم خود را فرو خورد، اين آتش را خاموش كرده است و هركس جلوی آن را رها كند، پيش از هر كس، خودش در آن آتش مى سوزد.
💠: 

 نظر دهید »

حکایت...

11 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨
✍زنی شوهرش می‌میرد، برای اينكه خدمتی به شوهر كرده باشد، شبهای جمعه غذایی تدارک می‌دید و به وسيله فرزند يتيم خود به خانه فقرا می فرستاد 
طفل بيچاره با اينكه گرسنه بود، غذا را از مادر می گرفت و به فقرا میرساند و خود با شكم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابيد. تا اينكه شبی كاسه صبرش لبريز شد و در راه غذا را خودش خورد و با شكم سير به خانه برگشت و آسوده خوابيد.
آن شب، زن شوهر خود را در خواب ديد كه به او میگفت: تنها غذای امشب به من رسيد! زن از خواب بيدار شد و با كمال شگفتی از فرزندش پرسيد شبهای جمعه گذشته و ديشب غذا را كجا می بردی و به كی میدادی؟ من ديشب پدرت را خواب ديدم كه می‌گفت تنها غذای ديشب به او رسيده است. طفل راستش را گفت كه شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا می بردم، ولی ديشب چون زياد گرسنه بودم، خودم خوردم و آسوده خوابيدم.
زن دانست بهترين خدمت به شوهر اين است كه يتيم او را سير نگهدارد. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا صدقه دادن به فقیرانى كه بر در خانه‌ها می‌آیند بهتر است یا به خویشاوندان؟ آن حضرت فرمود: «نه، بهتر آن است كه صدقه را براى خویشان خود بفرستد، و این اجر و پاداش بیشترى دارد»

 نظر دهید »

ازدواج

11 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨
«حدیث دارد که بدترین مُرده ها

مردی است که عزب می میرد،

میگن چرا ازدواج نکردی؟

میگه زن بگیرم بچه دار میشم

(کی میخواد خرجشو بده)

خدا قدرت داره همانطور که به تو

روزی داده به بچه ات هم میده.»
« ما بچه بودیم تو مدرسه کتاب میخوندیم تو کتاب نوشته بود: یه کسی بچه دار شده بود، موقعی که بچه اش دندون در آورده بود پدر بچه غصه می خورد

یکی طفل دندان برآورده بود

پدر سر به فکرت فرو برده بود
پدر  نشسته بود فکر می کرد که بچه ام به دنیا بیاد، نون میخواد، ندارم. زنش موعظه اش کرد، گفت: هر آنکس که دندان دهد نان دهد»
« کسی که زن نمیگیره و تمکن مالی هم داره ، از ترس اینکه مبادا بچه دار بشه، خدا اینو لعنت می کنه و ملائکه هم آمین میگن. وقتی خدا لعنت کنه و ملائکه آمین بگن ، حتما میشه!!»

 نظر دهید »

تلنگر ..

11 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

📷 دوربین های مدار بسته ای که در زندگی ما نصب شده اند:
 دوربین اول:  خود خداست .

📖آیه چهاردهم ازسوره ی علق:

«آیا نمیدانند که خدا آنها را نگاه میکند!»
2⃣دوربین دوم: پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است .

📖آیه ی۴۵ سوره احزاب:

«ای پیامبر ما تو را در امت گذاشته ایم ،

هم شاهد هستی و آنها را میبینی .

 هرکاری که بکنند آنها را میبینی . .» دوربین سوم:

امامان معصومین علیهم السلام هستند .

📖آیه١٠۵ سوره توبه

 که سه دوربین اول در این آیه جمع است:

ای پیامبر به مردم بگو هر کاری میخواهید بکنید ، اما اعمال شما را خدا میبیند ، پیامبر میبیند و مؤمنان (امامان علیهم السلام)

 نیز میبینند . .
دوربین چهارم:

ملائک مقرب خدا هستند . 

📖آیه ١٨سوره ق:

ازشماحرکتی سرنمیزند مگر آنکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. یکی مأمور نوشتن خوبی ها ویکی مأمور نوشتن بدی هاست. فقط این دوملک یک تفاوتی باهم دارند. این یکی اگرنیت خوبی هم کنیم یادداشت میکند. آن یکی نیت بدی کنیم یادداشت نمیکند.
دوربین پنجم:

زمین است. 

📖سوره زلزال

روز قیامت همین زمینی که ماروی آن نشسته ایم می آید و خبرهای خود را میدهد.
دوربین ششم:

زمان است.

📖 آیات اول سوره بروج و روایات صریحی از امیرالؤمنین علیه السلام داریم که شب جمعه اعمال شما را ثبت میکنند. شب و روز عرفه اعمال شمارا میبینند. ایام هم موجود زنده هستند.
دوربین هفتم:

دوربینی که ازهمه تکان دهنده تراست، اعضاء و جوارح مامیباشند. 

📖آیه ٢١سوره فصلت

 نظر دهید »

فساد.....

11 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨
🌼سرچشمه ی فساد
امیرالمومنین امام علی علیه السلام: فساد توده ی مردم، ناشی از فساد خواصّ است. 

خواصّ، به پنج گروه تقسیم می‌شوند: 
عالمان که راهنمایانِ به سوی خدایند

پارسایان که راه رسیدن به خدایند،

بازرگانان که اُمنای خدایند، 

رزمندگان که یاوران دین خدایند 

و حاکمان که سرپرستان خلق خدایند. 
پس، اگر عالم، طمّاع و مال اندوز باشد، دیگر از چه کسی باید راهنمایی خواست 

و اگر پارسا، به دنیا و آنچه مردم دارند راغب باشد، دیگر به چه کس اقتدا شود 

و اگر بازرگان، خیانت‌پیشه باشد و زکات ندهد، به چه کسی می‌توان اطمینان و اعتماد کرد 

و اگر رزمنده، خودنما باشد و چشم به کسب مال و ثروت داشته باشد، دیگر به وسیله چه کسی از مسلمانان دفاع شود

و اگر  حاکم، ستمگر باشد و در احکام و فرامین خود، ستم و بی عدالتی روا دارد، دیگر به وسیله چه کسی دادِ ستمدیده از ستمگر گرفته شود؟ 
سوگند به خدا، که مَردم را نابود نکرد مگر:

عالمان طمعکار 

و پارسایان دنیا خواه 

و بازرگانان خیانت پیشه 

و رزمندگان ریاکار 

و حاکمان ستمگر.

 

غرر الحکم(ترجمة الأنصاری) صفحه۵۴۲

میزان الحکمه ، جلد ۹ ، صفحه ۱۲۸

 نظر دهید »

اندکی تامل به کجا چنین شتابان!؟

07 تیر 1400 توسط بهجت اسلامي

شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیله‌اش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند… دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بسیاری از ماها
 ⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما… گفتند چادر حجاب برتر است و می‌شود برتر نبود! بین خوب و خوب ‌تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمی‌خورد .می‌شود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )… حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمی‌تواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب
⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود… می‌شود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم‌ می آید روسری‌هایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم می‌رسید… خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون می‌زد
 ⬅️ در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد می‌گرفتند
 ⬅️چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت می‌کرد…
⬅️ مانند بچه‌ای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد و والدینش حس نمی‌کنند اما دیگران که کمتر او را می‌بینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او می‌شوند… ما عادت کردیم به روسری‌هایی که هر روز آب می‌رفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری… مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو…
 ⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بی‌حجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد… سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کار‌های ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامه‌های عمومی یافت می‌شد…
⬅️ حالا هم که مد پوشش خانمها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار… یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ……….
⬅️ یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفته‌اند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکرده‌اند… اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست… خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر می‌شود و ما عادت می‌کنیم…. آن وقت… نمی‌دانم بعدش سراغ چه خواهند رفت…
🌺 حیرت آور است !!

👈همه ی جهان حجاب دارد:

1_کره زمین دارای پوشش است…

2_ میوه های تر وتازه دارای پوشش است…

3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…

4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته

5_ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود…

و……

 در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛ 

 اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش یا پوشش ناقص رها میکند!!!
🔴بانو!

این چادر تا برسد بدست تو

هم از کوچه های مدینه گذشته

هم از کربلا

هم از بازار شام…!

چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند

همه را از نزدیک دیده است…

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

تا میتوانید نشر دهید…تاشاید غیرت ازدست رفته تکانی بخورد.

 نظر دهید »

شهید گمنام

31 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

.ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ‌ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ….
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه

شهید گمنام سلام… خوش اومدی…

به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روح تمامی شهدای گمنام صلوات 🌷

همه شهیدان بر گردن ما حق دارند ،آیا حق آنها را ادا کرده ایم،یا اینکه هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمنده ایم. :| :| :|

التماس دعا

 نظر دهید »

دیدار

31 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

​‌

رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد 

جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از  دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند، 
شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.
شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد …
 ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید:
 میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
 شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد.
 روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که‌ رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است …
 با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند …
از شیخ محمد علی پرسیدند: 
چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟

شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود. 
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
✍یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین

 نظر دهید »

دل نشکندن

31 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

💭 ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ،

ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ،

ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ

ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ

 ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ

ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ
💭ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ

ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ

ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ …
💭 ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ

ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ …

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :

ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ

ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،

ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!!
💭 ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟

ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ

ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ

ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ …
✨” ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ “✨

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ڪﺴﯽ ﺭﻭ نشڪنیم

 نظر دهید »

مال حرام و عاقبت آن

31 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌طوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری_وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب لیمو است.  این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد. مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی. می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدر جان داد.

 نظر دهید »

پاداش 

31 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

خاطره ای تکان دهنده از استاد #شفیعی_کدکنی
نزدیکی های عید بود، 

من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، 

صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، 

از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم…
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند…)
پدرم بود، 

مادر هم او را آرام می کرد،

می گفت: 

آقا! خدا بزرگ است، 

خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!…
اما پدر گفت:

خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، 

نباید فکر کنند که ما…….. 
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم

دست کردم توی جیبم، 

100 تومان بود

کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم

روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان….
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 

10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس، 

آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟

گفت: “باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟

گفت: “از مرکز آمده است؛ 

در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ 

برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند.”
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟

کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، 

آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، 

درست گفتی!

هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود

که خودم رفتم از او گرفتم؛

اما برای دادنش یک شرط دارم…
گفتم: “چه شرطی؟”
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، 

گمان کردم شاید درست باشد…!!

 نظر دهید »

قدر دانستن

30 اردیبهشت 1400 توسط بهجت اسلامي

💟همیشـــه بگــو الحمــدلله؛

《الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِين》
خیلی ها زیاد ناله می ڪنند زیادهم می نالند همش از زندگی می نالند
هی میگن اینو ڪم‌ داریم ‌آنو ڪم ‌داریم اینجا ایراد داره آنجا ایراد داره همش‌ نصف خالی لیوان ‌را می ‌بینن
‼️یکی نیست‌بگه آخه با انصاف اگر به خاطر چیزهای ڪه تو نداری غر می زنی لااقل برای چیزهای ڪه داری شڪر ڪن
تازه یڪ مدت ڪه بگذره متوجه می شی اگر چیزی هم نداشتی مقصر یا خودت یا اطرافیان بودن یا اصلا به صلاحت نبوده ‌ڪه داشته باشی آن وقت‌دوست داری برای داشته ونداشته ات بگی ؛
《الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين》

ستايش خــداى را ڪه پروردگار جهان ست

 نظر دهید »

بیاییم  انسانیت را ترویج دهیم

29 اسفند 1399 توسط بهجت اسلامي

​🌷حواسمان‌باشد هیچگاه‌از اطرافیان‌خودنپرسیم:

❤️پدر یا مادرت، چگونه از دنیا رفت؟

💟هیچگاه از پدر یا مادری نپرسیم

✨که فرزندتون چطوری درگذشت؟
🌷هیچگاه از كسیكه هنوز كاری واسه خودش

❤️پیدا نكرده (خصوصا در جمع) نپرسیم؛

💟هنوز بیكاری؟ اگر هم کاری از دستمون بر میاد،

✨تو جمع اینکار رو نکنیم.
🌷هیچگاه از فقیر و تنگدست نپرسیم؛

❤️پول احتیاج داری؟

💟بدون اینكه بخواد، بهش بدیم تا همیشه براش

✨عزیز بمونیم و حرمت و احترام رو حفظ کنیم.
شما خواهرم…

🌷هیچگاه از زنی كه بچه دار نمیشه نپرسید؛

❤️هنوز بچه دار نشدین؟

💟بلكه از خدا بخواهید

✨بهشون فرزندی نیکو عطا كنه.
🌷هیچگاه از میهمان نپرسیم؛

❤️آب یا خوراکی میل دارید؟

💟بلكه بدون چون و چرا ازش پذیرایی كنیم.

✨به این میگن میهمان نوازی.
🌷هیچگاه از مجردی نپرسیم؛

❤️چرا هنوز ازدواج نکردی؟

💟بلكه از خدا بخواهیم،

✨همسری شایسته نصیبش گرداند.
🌷هیچگاه بخاطر خنداندن دیگران

❤️کسی را مسخره نكنیم، 

💟همیشه آنچه برای خود نمیپسندیم

✨برای دیگران هم نپسندیم.

 نظر دهید »

فرزند و نماز 

29 اسفند 1399 توسط بهجت اسلامي

​🔴 چگونه فرزندم را به نماز خواندن تشویق کنم؟
⭕️ پاسخ آیت‌الله حائری شیرازی:
💠 نمازتان را قشنگ بخوانید. سجادۀ پاکیزه و مرتب بیندازید. یک اتاقی [یا محل خاصی] برای نمازتان داشته باشید. آنجا معطر باشد. شما نمازتان را بخوانید، بچه می‌آید کنارتان نماز می‌خواند. وقتی نماز خواند، به او جایزه بدهید. نمی‌خواهد وادارش کنید، خودش، خودش را وادار می‌کند. 

💠 شما همین اندازه که نماز باحالِ شیرینِ خودتان را می‌خوانید، بچه از نمازتان خوشش می آید. همینطور که خدا خوشش می آید، بچه‌ات هم خوشش می آید. اما تو وقتی نمازت را #زود_زود می‌خوانی، بچه هم خوشش نمی آید. خدا هم خوشش نمی آید. یک نماز بخوان که #خدا_خوشش_بیاد تا بچه‌ات هم خوشش بیاید. چون بچه، فطرت الهی دارد.

💠 اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچه‌ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار رابا شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود.من را حلال کن. طبیعتاً می‌گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من راحلال کند. دو رکعت نماز بخوان واز خدا بخواه که خدا من را ببخشد. من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند.میدانی بچه چه می‌گوید؟ پیش خودش می‌گوید: « زنده باد نماز».اما اگر نکردی، شیطان می‌رود در ذهنش می‌گوید نگاه کن بابایت پنجاه سال نماز می‌خواند اما حق تو راضایع کرده.حالاهم که فهمیده، به روی خودش نمی‌آورد! تو هم پنجاه سال نماز بخوانی بعدش می‌شوی مثل این بابا…

 نظر دهید »

همدم بی کسی ها در تمام لحظه چه شادی چه غم....

29 اسفند 1399 توسط بهجت اسلامي

​─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
💠بزرگی گفت : وابسته به خـدا شويد

✨پرسيدم : چه جوری ؟

💠گفت : چه جوری وابسته به يه نفر ميشے ؟

✨گفتم : وقتے زياد باهاش حرف میزنم

💠زياد ميرم و ميام .

✨گفت : آفرين زياد با خــدا حرف بزنـــ

💠زياد با خــدا رفٺ و آمد ڪنـــ …!
🌸🍃⇜وقتے دلٺ با خـداسٺ،

بگذار هر ڪس ميخواهد دلٺ را بشڪند…
🌸🍃⇜وقتے توڪلت با خـداست،

بگذار هر چقدر ميخواهند با تو بے انصافے ڪنند…
🌸🍃⇜وقتے اميدٺ با خـداسٺ،

بگذار هر چقدر ميخواهند نا اميدت ڪنند…
🌸🍃⇜وقتے يارٺ خـداسٺ،

بگذار هر چقدر ميخواهند نارفيق شوند…

هميشه با خـدا بـمان.
🕊﴿چترِ پروردگار، بزرگترين چترِ دنياستــ…﴾🕊
❣فقط به امید خودٺ خــداجونـــ…

❣نه به امید بنده های بے خودتـــ …

 نظر دهید »

مشکل گشا نماز اول وقت!!

05 اسفند 1399 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨
🌼راهکارهایی برای غافل نشدن از نماز اول وقت 

 

💠 دائم الوضو بودن 

خیلی وقت‌ها یکی از عوامل پنهان تأخیر در نماز نداشتن وضو هست، مخصوصاً برای وقت‌هایی که خونه نیستیم. 

 

💠الگوگیری از خانواده

اگه می‌خوایم بچه‌هامون اهل نماز اول وقت باشند،باید اول سجاده خودمون رو پهن کنیم وبرنامه‌هایی مثل خرید، مطالعه،بازی،مهمونی وغذا رو باوقت اذان هماهنگ کنیم. 

 

💠بلند اذان گفتن و نماز جماعت خوندن در خونه

این روش هم ما رو و هم باقی اهل خونه رو تشویق به نمازاول وقت می‌کنه.اذان گفتن رو هم می‌شه بعنوان یک مسئولیت بین افراد خانواده تقسیم کرد. 

 

💠رفیقِ نماز اول وقت‌خوان

رفیق خوب حال آدم روخوب می‌کنه و عادت‌های خوب یادمون میده.می‌شه با جمعی ازدوستان قرار بذاریم و وقت نماز همدیگر روخبر کنیم. 

 

💠خوندن کتاب درباره اهمیت نماز اول وقت

کتاب«چگونه یک نماز خوب بخوانیم»از آقای پناهیان،به خیلی از دوستان کمک کرده تا با نمازاول وقت رفیق باشند. 

 

💠دنبال کردن سخن بزرگان

آیت‌الله بهجت درباره نماز اول وقت می‌گفتن«نماز مثل لیموشیرینه. اگه از اول وقتش بگذره، تلخ می‌شه» همین یک تلنگر هست که شیرینی عبادت‌ رو با تلخی نماز دیروقت عوض نکنیم.

 نظر دهید »

در نا امیدی بسی امید هست.....

20 بهمن 1399 توسط بهجت اسلامي

تو استعدادت را نشان بده و خواهشت را ظاهر کن ،امکان ندارد نو بر تو نتابد .اگر زیر خاک مانده ای لابد خواهش استعلا نداشته ای!

 نظر دهید »

زینت هر انسان در پوشش ...

28 آذر 1399 توسط بهجت اسلامي

​✨﷽✨
🌼همه ی جهان حجاب دارد:
✍کره زمین دارای پوشش است…

میوه های تر وتازه دارای پوشش اند…

شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…

قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود.

سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود…

و……
 در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛  اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!
بانو!

این چادر تا برسد بدست تو

هم از کوچه های مدینه گذشته

هم از کربلا

هم از بازار شام…!

چادرت را در آغوش بگیر ،

و بگو برایت روضه بخواند…

همه را از نزدیک دیده است..

 نظر دهید »

حلال مشکل ها.....

11 آبان 1399 توسط بهجت اسلامي

حلال مشکل ها…..
اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج

https://takeyqonah.kowsarblog.ir/بدون-شرح-383

 نظر دهید »

بدون شرح.. 

19 آبان 1398 توسط بهجت اسلامي

اللهم عجل لولیک الفرج… 

 نظر دهید »

دنیا فانی فانی....

23 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

​#دنیا_سرای_بلاها_و_سختی‌_ها
اگه از مشکلات زندگی خسته شدی،

اگه خیلی سختی کشیدی و دیگه داری کم میاری،

بدون که تنها تو نیستی که این مشکلات رو داری…
قرآن میگه:

 آی انسانها!!

شما همه‌تون به سمت خدا در حرکتید،

دارید میرید برای ملاقات خدا،

ولی بدونید تو این مسیر راحتی و آسایش وجود نداره.
یٰا أَیُّهَا الْإِنْسٰانُ إِنَّکَ کٰادِحٌ إِلیٰ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاٰقِیهِ (انشقاق/۶)

ای انسان! تو با تلاش و رنج و زحمت به سوی پروردگارت پیش می‌روی، و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.
یعنی تا روزی که خدا رو ملاقات نکردید، این رنج‌ها و سختی‌ها وجود داره…
اصلاً طبیعت زندگیِ دنیا همینه…
حتّی اونایی که در نهایتِ رفاه زندگی می‌کنند، اونها هم رنج و زحمت و درد خودشون رو دارند.
خیلی از این پولدارها، دردهاشون بیشتر از این فقیرهاست.
قرآن تو سوره بلد خیلی رُک‌تر و شفاف‌تر همین حرف رو میگه:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ (بلد/۴)

ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻧﺞ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺭﻧﺠﻬﺎ ﺍﺳﺖ.
اون کسی تو این عالم موفق هست، که این جمله را خوب متوجّه بشه:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ

 "دنیا سرای بلاها، گرفتاری‌ها و سختی‌ها است".

 نظر دهید »

بانو....

16 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

﴾﷽﴿

بانو…
این چادر تا برسد به دست تو ؛

هم از کوچه هاے مدینه گذشته 

هم از کربلا‌ ، هم از بازار شام‌!
چادرت را در آغوش بگیر و بگو 

برایت روضه بخواند…
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

 نظر دهید »

دست دادن با زن..

13 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

✨﷽✨

دست دادن با زن….

ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:

ﺁﯾﺎ ﺗﻮ مے توانی ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟

ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ مۍﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ . ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ همه ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ .

ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ: ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند.?r 🌿 🌺 🌿 ••┈

 نظر دهید »

چادر حجاب برتر

08 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

⚘﷽⚘
 سوال می شود که چرا این قدر توصیه به چادر می کنید؟
✅ جواب:

این سه ملاک را رعایت کنید هر چه می خواهید بپوشید:
1: آن چه که می پوشید تمام اعضای بدن شما، از سر تا به پا را بپوشاند(بجز دستها تا مچ و گردی صورت) هر چه می خواهید بپوشید.
2: تمام برجستگی های بدن شما را بپوشاند. هر چه می خواهید بپوشید.
3: توجه نامحرم را به شما جلب نکند. هر چه می خواهید بپوشید.
✔️ درست است که دین اسلام تنها به اصل پوشش اعم از چادر، مانتو و مانند آن تکیه کرده است و همه مراجع تقلید هم می گویند: برای زنان کافی است که حجاب کامل را با هر لباس مناسبی، در برابر مرد نامحرم رعایت کنند 

ولی با توجه به این که حجاب اسلامی حجابی است که باید داری سه ملاک باشد و بهترین گزینه ای که می تواند این سه ملاک را در خود جمع کند چادر است لذا توصیه به چادر می شود.

─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─

 نظر دهید »

از دختر جوانی پرسیدند...

05 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

◾️◽️◾️◽️◾️

👈 از دختــــر جوانى پرسیدند: 🔰 🔰

🤔 از چه نوع آرایشى استفاده مى کنى؟
گفت اینها رو به کار مى برم:

ﺑراى لبانم……… رﺍﺳﺘــــــگویى
براى صدایم………. ذکــــــر خـــــدا
براى چشمانم……… ﭼـــــــشم پوشـــــى از حرامـــات
ﺑراى ﺩﺳﺘانم……. کـــــمک و یارى به مستمندان
براى پاهایم………… ایــــــــستادن براى ستـــــــــایش
براى قامتم……….. ســــجده بردن براى خــــــــــدا
براى قلبم……….. محبت خــــــــدا

شکـــــــــر برای وجود چنین دخترزیبا

⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج◾️

 نظر دهید »

یکی از حکمت ها نماز....

05 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

✨﷽✨
💠سلمان فارسی می‌گوید: 🌷

✳️⇦•زیر سایه درختی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم. آن حضرت شاخه‌ای را گرفت و تڪان داد . برگ هایی از آن بر زمین ریخت.

✴️⇦•سپس حضرت فرمودند : نمی پرسید ڪه چرا چنین ڪردم گفتیم : بفرمایید .

✅ ⇦•فرمودند : هنگامی ڪه مسلمانی به نماز می‌ایستد گناهانش مانند برگ‌های این درخت بر زمین می‌ریزد .

📚 وسائل الشیعه : ج4 ، ص30

 نظر دهید »

پند 

05 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

◾️◽️◾️◽️◾️

👈 از دختــــر جوانى پرسیدند: 🔰 🔰

🤔 از چه نوع آرایشى استفاده مى کنى؟
گفت اینها رو به کار مى برم:

ﺑراى لبانم……… رﺍﺳﺘــــــگویى
براى صدایم………. ذکــــــر خـــــدا
براى چشمانم……… ﭼـــــــشم پوشـــــى از حرامـــات
ﺑراى ﺩﺳﺘانم……. کـــــمک و یارى به مستمندان
براى پاهایم………… ایــــــــستادن براى ستـــــــــایش
براى قامتم……….. ســــجده بردن براى خــــــــــدا
براى قلبم……….. محبت خــــــــدا

شکـــــــــر برای وجود چنین دخترزیبا

⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج◾️

 نظر دهید »

شهید محمد علی جهان آرا

03 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

​؛ 🌱﷽🌱 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌱

سر کلاس جواب معلمش را نمی داد.

می گفت: «تا حجاب نداشته باشی ما صحبتی با هم نداریم»
سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد

، #شهید_محمدعلی جهان آرا

شادی ارواح طیبه شهدا صلوات

 نظر دهید »

فرصت را غنیمت بشماریم.....

03 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

✅ شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستوشوی آینه دل. آن شب بهترین فرصت است تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین، و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم. در شب قدر که شبزندهداری میکنیم، خداوند نام ما را در گروه نیکبختان ثبت میکند و آتش جهنم را بر ما حرام میسازد. ایا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک شویم؟ دعاهای شبهای رمضان مجموعهای است بصیرتبخش که با تکرار تلاوت آنها به صورت هدفهایی برای ما در میاید. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدفهای مطرح شده در دعاها گام برداریم.

✍️عظمت و فضیلت این شب را بر سایر شبها از این امور میتوان به دست آورد:

1. آمرزش گناهان: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر سوره «قدر» فرمودند: «هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»(1)

2. قلب رمضان: امام صادق علیه السلام فرمودند: «از کتاب خدا استفاده میشود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است».(2)

3. بهتر از هزار ماه: در فرهنگ غنی اسلام، همه چیز را با معیارهای الهی میسنجند و بر همین اساس قرآن در مورد شب قدر میفرماید: «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر» در دعای 44 صحیفه سجادیه نیز میخوانیم: «(عبادت و بندگی در) شبی از شبهای آن، آن را برابر با (عبادت در) شبهای هزار ماه قرار داد (چون خیرات و برکات و سودهای دینی و دنیوی در آن است) و آن را شب قدر نامید».

4. نزول قرآن: طبق روآیات، مجموع قرآن در شب قدر نازل شده است.(3) این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به صورت الفاظ نازل شده است.

5. نزول ملائکه: نزول ملائکه و روح در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر علیه السلام فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»(4)

6. عرضه اعمال بر حجت خدا: بنا بر روآیات و ظاهر آیت سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست و فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان» میآورند و بر او عرضه میکنند.(5).
این واقعیت از روز نخستین وجود داشته است و تا قیامت هم ادامه خواهد یافت. از سویی نیز بنابر روایات زمین از نخستین روز خلقت تا آخر فنای دنیا بی حجّت نخواهد بود(6)

چنانکه امام علی علیه السلام فرمودند: «شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود. پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این شب صاحبانی دارد».(7) حجت خدا در زمین در زمان حاضر وجود مقدّس و مبارک حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و اوست که حجت خدا و وصی اوصیا و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و معصوم از هر گناه و پلیدی است و لذا صاحب شب قدر است.

پی نوشتها:
1. تفسیر منهج الصادقین، ج 10، ص 308.

2. بحارالانوار، ج 58، ص 376 ؛ امالی شیخ صدوق، مجلس، 15، ح 4.

3. اصول کافی، ج 1، ص 362 ؛ امالی، مجلس 15، ح 5.

4. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 133.

5. تفسیر نمونه، ج 27، ص 190؛ اصول کافی، ج 1، ص 352.

6. اصول کافی، ج 1، ص 251.

7. همان، ج 1، ص 363.

 نظر دهید »

شهدا شرمنده ام شرمنده

03 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

🌷 🌷 :
شهدا بعد شما کاری نکردم
😭
پسر فاطمه (س) رو یاری نکردم

برای رهبرم علمداری نکردم…. 😭

 نظر دهید »

پیام قرآنی...

02 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

​أَيْنَ ألْطّاْلِبُ بِدَمِ ألْمَقْتْوْلِ بِكَرْبَلْاْ:

#تلنگر
💌نامه ای به خواهرم!

خواهرم، اگر پسری واقعاً تو را دوست داشته باشد، هرگز تو را وادار به ارتکاب گناه نخواهد کرد، و اگر دوست داشتنش صادقانه باشد، هیچ گاه به تو نخواهد گفت:
   ⛔دوسـت دخـتـرم بـاش⛔
بلکه به خواستگاری تو می آید و آن گاه به تو خواهد گفت:
✿نصف‌ایمانم‌را کامل‌بگردان✿
عاقلان را اشاره ای کافیست…

 نظر دهید »

یه مقایسه بسیار جالب...

02 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

سلام عاقبتتان بخیر و شادی
تلنگر
🏻 🤔 👇 🏻 

1_ چون اون آقا اهل مسجد هست و فلان اشتباه رو کرد، پس من دیگه مسجد نمیرم!

2_ چون فلان کس که نماز میخونه، فلان کار رو انجام داد، پس من دیگه نماز نمی‌خونم!

3_ چون فلان خانم که چادری هست، فلان اشتباه رو انجام داد، پس من دیگه چادر نمی پوشم!

یه سوال خیلی مهم:

1_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که چلوکباب می خوره، فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟)

2_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلانی که بنز آخرین سیستم رو سوار هست، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شم؟)
🤔 🤔
3_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلان خانم که این همه طلا و جواهر داره ، فلان اشتباه رو کرد، من دیگه از طلا و جواهر استفاده نمیکنم؟)

چرا ما سریع از دین مایه میذاریم، نه از دنیا؟!
🤔 🤔
هیچ کس به غیر از پیامبران معصوم نیستند.

پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.(انسان ممکن الخطاست، جایز الخطا نیست!)

اگه خیلی ادعا داری، از جیبت مایه بگذار، نه از دینت!

 نظر دهید »

با حجاب ها و چادری ها.....

01 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

حجاب....

01 خرداد 1398 توسط بهجت اسلامي

​✅✅✅✅✅

بعضیا میگن :

باحجاب ها و  چادری ها از همه بدترن. “:oops:”
واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم😒
اما…✋
1⃣ #اولا : 

بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها  #نداره☝️
این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :👇

من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک ‌دودی می‌زنن از همه خشن‌ترن !! :oops::evil:

 هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟ 😟

تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون 😐

2⃣ #دوما :

فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه، خیلی با خونوادش مهربونه،خیلی به خونوادش میرسه 🤗
اما مثلا معتاده😷 🤕

به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ؟؟!!:roll:
پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!😒

به نظرتون این حرف درسته؟؟؟؟🤔

معلومه که نه !!
ما باید از خوبیای هر کس الگو  بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش!

از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم 

اما اعتیادش بمونه برا خودش 🤐🤕
پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس  من دیگه با حجاب نمیشم;)🤔

چرا که  مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش

اگه یه وقت یه  خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و  اونو  به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش!!!

 نظر دهید »

حق الناس...

31 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

🔴 حق الناس یعنی ؛

با بدحجابی
تودل کسی ،زلزله 10ریشتری به پا کنی
ولی …

 نظر دهید »

نماز.....

31 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

​مـعلـم در کــــلاس از دانـش آمــــوزان ســـــؤال کـــــرد
به نظر شما چه کسانی نماز نمی خوانند؟
⬅️دانش آموز اولی ( از روی معصومیت) گفت: کسانی که مرده اند
⬅️بچه دومی ( از روی ندامت) گفت:  کسانی که نماز خواندن بلد نیستند
⬅️بچه سومی جواب معقولی داد گفت: کسانی که مسلمان نیستند
⬅️بچه چهارمی گفت: کسانی که کافر هستند نماز نمی خوانند.
⬅️بچه پنجمی گفت: کسانی که از خداوند نمی ترسند نماز نمی خوانند.
دانش آموزان جوابشان را دادند ولی من به فکر فرو رفتم
من جزو کدام گروه هستم؟
۱)- آیا من مرده ام؟

۲)- آیا من نماز بلد نیستم؟

۳)- آیا من مسلمان نیستم

۴)- آیا من از پروردگارم نمی ترسم؟

۵- آیا مگه من کافرم ( نعوذبالله) که جلوی پروردگارم سجده نمی کنم؟؟؟؟؟
✅ کسانی که نماز نمیخوانند، حتماً در این باره فکر کنند
🔰🔰🔰🔰
💯 @ashegan_karbla 🔙مـعلـم در کــــلاس از دانـش آمــــوزان ســـــؤال کـــــرد
به نظر شما چه کسانی نماز نمی خوانند؟
⬅️دانش آموز اولی ( از روی معصومیت) گفت: کسانی که مرده اند
⬅️بچه دومی ( از روی ندامت) گفت:  کسانی که نماز خواندن بلد نیستند
⬅️بچه سومی جواب معقولی داد گفت: کسانی که مسلمان نیستند
⬅️بچه چهارمی گفت: کسانی که کافر هستند نماز نمی خوانند.
⬅️بچه پنجمی گفت: کسانی که از خداوند نمی ترسند نماز نمی خوانند.
دانش آموزان جوابشان را دادند ولی من به فکر فرو رفتم
من جزو کدام گروه هستم؟
۱)- آیا من مرده ام؟

۲)- آیا من نماز بلد نیستم؟

۳)- آیا من مسلمان نیستم

۴)- آیا من از پروردگارم نمی ترسم؟

۵- آیا مگه من کافرم ( نعوذبالله) که جلوی پروردگارم سجده نمی کنم؟؟؟؟؟
✅ کسانی که نماز نمیخوانند، حتماً در این باره فکر کنند

 1 نظر

حق الناس

30 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

🔴 حق الناس یعنی ؛

با بدحجابی
تودل کسی ،زلزله 10ریشتری به پا کنی
ولی …

 1 نظر

تلنگر

29 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

از عوامل مهم وابستگی به نامحرم در فضای مجازی

 نظر دهید »

شرط رسیدن ..... 

29 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

🎥 کلیپ زیبا و فوق العاده تأثیرگذار اهمیت #نماز…

🍂 شرط قبولی اعمال پایبند بودن بر نماز است 🍃

 نظر دهید »

زندگی کردن به حرف مردم....

29 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

گناه یعنی خداحافظ حسین ،خدا حافظ حسین یعنی خدا حافظ امام زمان..🥀:
🔻 زندگی بر اساسِ حرفِ مردم 🔻

📛 مشکلِ ما از اونجایی شروع شد که: 👇

تو انجام هر کاری…
👈 به جای اینکه بگیم خدا چی میگه؟
👈 گفتیم مردم چی میگن؟ 🤔

✅ تو انتخاب لباس
✅ تو انتخاب ماشین
✅ تو انتخاب خونه
✅ تو مهمونی‌های عادی
✅ تو مراسم عزا
✅ تو مراسم عروسی
✅ حتّی تو انتخاب همسر
✅ و…

👈 نصف عمرمون، درصددِ برآوردنِ رضایت مردم گذشت‼️ :|

😟 اما چه فایده…

هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن‼️ :oops:

هر شکلی شدیم، پشت سرمون حرف زدن‼️ :oops:

❗️❗️ جالب اینجاست، که بعضی‌ها انقدری که از مردم و حرف مردم می‌ترسند، از خدا نمی‌ترسند:↶

🕋 فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً. (نساء/77)
💢 بعضی‌ها هستند که از مردم می‌ترسند، همانطور که از خدا می‌ترسند، بلکه بیشتر!

بعد خداوند می‌فرماید:↶

🕋 فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ. (مائده/44)
💢 از مردم نترسید، از من بترسید!

👂 ولی کیه که گوش بده. ❌

دوباره خدا می‌فرماید:↶

🕋 فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی. (بقره/149)
💢 از اونها نترسید، از من بترسید.

👂 ولی باز کیه که گوش بده. ❌

و بعد می‌فرماید:↶

🕋 تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ. (احزاب/37)
💢 از مردم و حرفشون می‌ترسیدى، در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از مخالفتِ امرِ او بترسى.

😱 واااای بر ما…
👥 مردمی که عمری نگران حرفاشون بودیم،
👈 اون دنیا یه لحظه‌ هم نگران ما نیستد..

👈 پس بذار مردم هر چی میخوان بگن..

☝️ خدا باید تو رو قضاوت کنه،
و خدا هم، پرونده‌ای رو که مردم می‌نویسند، نمی‌خونه.. :)

👈 پس نگران حرف مردم نباش، و رضایت خدا رو به دست بیار.

 نظر دهید »

حجاب یعنی آبرو......

29 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

​فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ:

🌸🍃🌸🍃
#داستان_برهنگي
وقتی حضرت آدم و حوا در بهشت ساکن شدند، خدا به آنها فرمود:

هر کار خواستید بکنید، ولی به این درختِ ممنوعه نزدیک نشويد.
یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ، فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا، وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ (اعراف/۱۹) 

ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید!

و از هر جا که خواستید، بخورید!

امّا به این درخت نزدیک نشوید.
ولی شیطان شروع کرد به وسوسه کردنِ آدم و حوا.
چرا؟

تا آدم و حوا رو برهنه کنه.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا (اعراف/۲۰) 
سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد.
بالاخره شیطان موفّق شد..

آدم و حوا فریب خوردند و از میوه‌ی درختِ ممنوعه خوردند. در نتیجه:
فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ، بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا، وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ. (اعراف/۲۲) 

هنگامی که از آن درخت چشیدند، اندام و عورتشان بر آنها آشکار شد.

و شروع کردند به قرار دادنِ برگهای درختانِ بهشتی بر خود، تا آن را بپوشانند.
بنابراین، خدا اونها رو از بهشت بیرون کرد:
قَالَ اهْبِطُوا.. وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ. فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ. (اعراف/۲۴ و ۲۵) 

خداوند فرمود: از مقام خویش فرود آیید.. که از این به بعد، قرارگاه و محلّ زندگی شما زمین است.

در این زمین زنده می‌شوید.

در این زمین می‌میرید.

و در روز رستاخیز، از این زمین خارج خواهید شد.

در پایانِ این داستانِ غم‌انگیز، وقتی آدم و حوا روی زمین اومدند، خدا براشون لباس فرستاد تا برهنه نباشند:
یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا (اعراف/۲۶) 

ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندامِ شما را می‌پوشاند، و مایه زینتِ شماست.
حالا وقتِ نتیجه‌گیری از این داستانِ غم‌انگیزه:
برادرم ،خواهرم
پوشش و پوشاندن، کارِ خداست..

ولی برهنگی و برهنه‌کردن کارِ شیطان است.
لباس، نعمتِ الهی است..

ولی برهنگی و خلعِ لباس، کیفرِ گناه.
خدا آدم و حوا رو بخاطر اینکه برهنه شدند از بهشت بیرون کرد..

حالا ما چطور توقّع داریم که برهنه بشیم و حجاب رو رعایت نکنیم… و به بهشت هم بریم!!

بعد هم بگیم: آدم باید دلش پاک باشه.
خوش به حال اون آقا پسر و دختر خانمی که پوشش خدایی دارند، نه پوشش شیطانی.

حجاب به معنیِ چادر نیست

به معنای پوشیدن سالمه.
#خواهرم_مدافع_چادرفاطمه_باش‌.

 1 نظر

سودا زندگی

28 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

وقتی آنکس که دوستش داریم
بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است…
ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم بیمار می‌شود، میگوییم عقوبت الهیست!

وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس که خوب بود…
و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم، دچار مصیبت می‌شود، میگوییم از بس که ظالم بود!!

مراقب باشیم…!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم…!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد …

پس عیب جویی نکنیم، در حالی که عیوب زیادی در وجودمان هست

 نظر دهید »

گذر عمر

28 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ.
ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ:
ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟
ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ :
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ.
ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ.
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ،
پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است.

 نظر دهید »

""هرگز تسلیم نشوید""

27 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

هرگز تسلیم نشوید
وقتی مشکلی رخ می دهد، وقتی جاده سربالایی است، وقتی پول کم و بدهی زیاد است، وقتی دلت می خواهد لبخند بزنی اما مجبوری که آه بکشی، وقتی تحتِ شرایطِ فشار و خفقان هستی

نفس بکش اما تسلیم نشو!

زندگی سرشار از فراز و نشیب است

ما می دانیم و لمسش می کنیم

بارها شکست می خوریم

و وقتی که باید تلاش کنیم، دست از کار و تلاش برمی داریم

اگر پیشرفت کُند است، هرگز تسلیم نشوید

موفقیت شاید در یک قدمیِ شما باشد

در مقابلِ شدیدترین ضربات به نبرد ادامه بدهید

در بدترین شرایط است که نباید تسلیم شوید.

 نظر دهید »

نماز......

27 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

به فکر نمازت باش مثل شارژ موبايلت!
 باصداي اذان بلندشو مثل صداي آرام موبايلت!
 از انگشتات براي ذکر استفاده کن مثل صفحه کليد موبايلت! 
قران راهميشه بخوان مثل پيام هاي موبایلت….!

 نظر دهید »

چگونه معرفتتان را به امام زمان بیشتر کنیم؟

27 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

 💐افزایش شناخت و معرفت نسبت به امام زمان پیش از هر چیز نیازمند آن است که مطالعات خود درباره آن وجود مقدس را بیشتر کنیم و از هر منبع و شخص مطمئنی برای افزودن بر دانش خود در این رابطه بهره بگیریم. بی‌شک در این راه باید ابتدا از قرآن کریم و دریای معارف اهل بیت بهره گرفت و به سراغ منابع اصیل شیعه چون کتاب شریف کافی، الغیبه شیخ طوسی و نعمانی، کمال‌الدین شیخ صدوق و… رفت. همچنین مطالعه و دقت در معانی زیارات مربوطه نیز بسیار راهگشا است.
💐اما به‌صرف‌نظر از این امور باید توجه داشت که شناخت امام معصوم و ایمان به او از سنخ هدایت تکوینی امام است که بدون عنایت او محقق نمی‌گردد؛ ازاین‌رو می‌بایست آمادگی‌هایی را در خود ایجاد کرد که هدایت‌ آن امام هادی شامل حال ما نیز بشود و باید دانست اگر این زمینه فراهم نگردد چه‌بسا خواندن‌ها و پژوهش‌ها جز تردید و ظلمت برای فرد حاصلی نداشته باشد؛ چنان‌که خداوند متعال درباره 💐قرآن می‌فرماید:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً؛[١] و از قرآن آنچه را براى مؤمنان شفا و رحمت است نازل می‌کنیم، ولى ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید».
💐این زمینه با ایمان به خدا و عمل به واجبات دینی فراهم می‌شود؛ اما به طور خاص در مورد امام زمان باید به دو امر مهم دیگر نیز اشاره کرد:
۱💐. انتظار

برای اینکه بتوانیم حالت انتظار را در خود ایجاد کنیم، ابتدا باید معنای انتظار را در خود ایجاد کرده و آن را بفهمیم، سپس در تحصیل آن بکوشیم. انتظار، کیفیتی روحی است که موجب به وجود‌آمدن حالت آمادگی برای آنچه انتظارش را می‌کشیم می‌شود. ضد آن یأس است. هرچه انتظار بیش‌تر باشد، آمادگی نیز بیشتر است. انتظار فرج آثاری دارد، یکی از آثار آن، این است که انسان را از هرگونه انحراف و کج‌روی برحذر می‌دارد و روح و جسم منتظر را برای درک بیشتر امام خود مهیا می‌سازد. یکی دیگر از آثار انتظار به دست آوردن توفیق، عنایات و توجهات امام عصر است. امام به‌طور ناشناخته در میان ما رفت‌وآمد دارد. دل‌های بسیار آماده و منتظر را بر می‌گزیند و در اختیار می‌گیرد و گروه منتظران را بیش از پیش آماده می‌سازد و آنها را تربیت می‌کند.
۲. 💐محبت به ولی عصر

محبت گوهری است که خود‌به‌خود، محب را به محبوب می‌رساند. محبت اکسیری است که هرکجا آمد، ماهیت را عوض می‌کند.

خداوند می‌فرماید:

«قل لا أسألکم علیه أجراَ إلاّ المودّه القربی؛ بگو ای پیامبر برای انجام این رسالت [خطیر که ایفا نمودم،] از شما جز مودت و محبت نسبت به نزدیکانم نمی‌خواهم».[٢]
💐اگر واقعاَ به امام زمان محبت داریم، باید آثاری داشته باشد. بزرگ‌ترین اثر آن، تزکیه نفس و تحصیل تقواست واثر دیگرش آن است که باید دائماً به یاد محبوب بوده و به دنبال تحصیل رضای محبوب باشیم.
💐اثر دیگر محبت، دوست داشتن آثار و متعلقات محبوب است. انسان هرچه را که به محبوب منتسب است دوست می‌دارد و نیز هرچه را که برای خود می‌خواهد، اول برای محبوب طلب می‌کند؛ اگر دعا می‌کند، اول برای محبوب دعا می‌کند و دایماً انتظار او را می‌کشد.

به هر حال به‌طور خلاصه باید گفت: برای درک بیشتر امام زمان، باید رضای او را به دست آورد و رضایت او در گرو ترک گناه و انجام واجبات می‌باشد. باید خود را صالح کنیم و از فساد و گناه دور شویم. هدف قیام و ظهور امام زمان اصلاح دین و برچیدن فساد و گناه می‌باشد؛ پس باید در راه هدف آن بزرگوار، خود را مشغول سازیم و با عمل 

خود، آن را تقویت کنیم.📚پی‌نوشت‌ها

١. اسراء: ٨٢؛

٢. شوری: ۲۳

 نظر دهید »

قصاب و امام علی علیه السلام

26 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید.

گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.

گفت: ولش ڪن بزار بره.
به تو ربطی نداره.

دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت مولا علــــــــی علیه السلام. 💔

آقا سرشو انداخت پایین رفت.
مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟!

گفت: نه فضولی میڪرد زدمش.
گفتن: زدی تو گوش علی علیه السلام،
خلیفـــــــہ مسلمین….

ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد،
گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علیه السلام  دیگه مال من نیست…
دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم…..!!!!!!

امام زمان(عجل تعالی فرجه الشریف) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی.
وامصیبتا…….

📚 بحارالانوار ج41، ص 203-204
الخرائج و الجرائح، ج2، ص758-759

 نظر دهید »

لبیک یا زینب:

26 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي


🥀به یاد شهدای #عملیات_رمضان و تمامِ
شهدایی که با زبان روزه و با لبانی تشنه ،
بال در بال ملائک گشودند… 🕊

🌷 #روحشان_شاد

#با_ذڪر_صلوات 🌷 🌹

 نظر دهید »

"شهید عبدالحسین کیانی"

26 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

قصابی که به معنای واقعی مرد بود و ملقب شد به جوانمرد قصاب 💐

عبدالحسین کیانی 32 سال پیش در این دنیا نفس میکشید و از نظر انسانی و اخلاقی فرد ممتازی بود و خود را مطیع دستگاه سید الشهدا علیه السلام دانسته و واقعا زیبا امتحان خود را پس داد

همیشه با وضو می رفت مغازه. هر گاه از او می پرسند: « عبدالحسین! چه خبر از ‏وضع ‏بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط میگفت ‎الحمدلله … ما ‏از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »‌‎

همیشه بیشتر از وزنه ای که توی کفه ترازو بود گوشت میگذاشت ، و می داد دست ‏مشتری. همیشه ‏کفه گوشت به کفه آن طرفی می چربید‎ .‌‏ هیچ کس کفه های ترازوی ‏ عبدالحسین را مساوی ندیده ‏بود. همیشه سمت گوشت سنگین تر بود
هیچ وقت کسی نمیدید عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می گیرد، ‏بشمارد. پول را که ‏می گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می انداخت توی دخل. این ‏عادت همیشگی اش بود.‌‎

اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت میخواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر ‏مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه می دانند که او همیشه بیشتر از ‏حق مشتری ‏گوشت می گذاشت توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را می شناسد، ‏نمی گذارد مشتری ‏مبلغی را که گوشت می خواهد به زبان بیاورد‎. ‎مقداری گوشت ‏می پیچد توی کاغذ و می داد ‏دستش.‌‎

مشتری هایش را می شناخت. آنهایی که وضع مادی خوبی نداشتند یا حدس می زند که ‏نیازمند باشند ‏یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت می داد‎. ‎اصلاً ‏گوشت را نمی گذاشت ‏توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست. ‌‎
گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کند که پول گرفته ‏است. گاهی ‏هم پول را می گیرد و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به ‏مشتری. گاهی هم پول ‏را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول ‏را می دهد دست مشتری و می گوید:«بفرما. مابقی پولت را بگیر». می خواست عزت نفس ‏مشتری های نیازمندش را نشکند. عبدالحسین سال های سال اینگونه رفتار کرد.‌‎

فردی یکی دوبار از رو به روی مغازه رد می شود که عبدالحسین صدایش می زند و ‏می گوید:
«تو ‏گوشت می خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه ‏هم گوشت می ده‎… ‎مرد ‏انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره های پیشانی اش ‏باز می شود و می گوید: «خدا خیرت ‏بدهد ‎یک ماهه گوشت نخوردیم‎. ‎میشه نیم کیلو ‏گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو ‏بمونه تا پولشو بدم؟» ‏عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه ی بزرگی گوشت می پیچد ‏توی کاغذ و ‏انگشتر را هم می گذارد توی دست مرد‎. «‎اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره‎. ‎هر ‏وقت ‏داشتی، پولشو بده»‌‎
مرد لبخند زنان گوشت را می گیرد و می رود. عبدالحسین زیر لب می گوید: ‌‏«خدایا! امیدوارم ‏که هیچ وقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه ‏بهش صدقه دادم و خجالت ‏بکشد»‌‎.‌‌‎

او فردی وارسته بود و خوب بلد بود در عاشقی قمار کند

پیرزنی می آید درب مغازه و صدا می زند: « عبدالحسین! مادر! این گوشت رو از ‏فلانی ‏خریدم، گوشت خوبی بهم داده؟» عبدالحسین گوشت را ورانداز می کند‎. ‎یک تکه گوشت از ‏لاشه آویزان در مغازه جدا می کند و می گذارد روی گوشت پیرزن و ‏می گوید:« آره مادر! حالا ‏دیگه گوشت خوبی شد». عادت همیشگی عبدالحسین ‏همین است. هم دل مشتری را نمی ‌‏ شکند و هم دروغ نمی گوید. تازه این بماند که ‏عصبانی شود و بگوید چرا از من خرید نکردی؟‎

معمولاً با گفتن نام قصاب، تصویر یک آدم خشن در ذهن ها نقش می بندد. اما عبدالحسین ‏تنها جایی خشمگین می شد که برای خدا بود

همسر رئیس شهربانی آمده بود داخل مغازه اش و می گوید: «از این گوشت به من ‏بده». ‏عبدالحسین می گوید:«برو بیرون! مثل بقیه، سرنوبت‎… ‎می گوید: «من زن ‏رئیس شهربانی ام» ‏و عبدالحسین که به معنای واقعی بجز خدا از هیچ کس ‏نمی ترسد، پاسخ می دهد:«زن رئیس ‏شهربانی باش. تو هم مثل بقیه.»‌‎
چند لحظه بعد دو مأمور شهربانی برای بردن عبدالحسین می آیند درب مغازه. او با ‏مأمورها ‏نمی رود ومی گوید: برید. کارم تموم شد، خودم میام.» کارش تمام می شود و ‏می رود پیش رئیس ‏شهربانی و می گوید: تو پشت میزت نشستی، برا قانون. منم تو ‏مغازم برا قانون‎. ‎اگه قرار به بی ‏قانونیه، من از تو بهتر بلدم.» این را می گوید و از ‏شهربانی می زند بیرون

ایشان چهل و سه بهار را گذراند و در نهایت 12 گلوله او را به وادی موعود رهسپار ک،رد و به دیار معشوق شتافت و شهید شد

روحش شاد 🌺
“اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم”

 نظر دهید »

قدم های برای خود سازی یاران امام زمان

26 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

✨﷽✨

🌷 قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج)

💎 قدم اول: نماز اول وقت
💎 قدم دوم:احترام به پدرومادر
💎 قدم سوم:قرائت دعای عهد
💎 قدم چهارم: صبر در تمام امور
💎 قدم پنجم:وفای به عهدباامام زمان(عج)
💎 قدم ششم:قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی
💎 قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری وپرخوابی
💎 قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
💎 قدم نهم:غیبت نکردن
💎 قدم دهم:فرو بردن خشم
💎 قدم یازدهم:ترک حسادت
💎 قدم دوازدهم:ترک دروغ
💎 قدم سیزدهم:کنترل چشم
💎 قدم چهاردهم:دائم الوضو

برای تعجیل در فرج آقا امام زمان 3تا صلوات

 نظر دهید »

"خود را به خدا بسپار"

26 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

​💫
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ است 

وقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است 

خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ است 

چون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ است 
خود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی 

آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری 

خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست 

دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوست 
خود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی 

آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانی 

خود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگر 

چون ناز تو میخواهد ، او را ز درون بنگر 

خود را به خدا بسپار
❣

 1 نظر

حکمت صلوات:

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.

صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.

صلوات : تحفه‌اي از بهشت است.

صلوات : روح را جلا مي‌دهد.

صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند.

صلوات : نوري در بهشت است.

صلوات : نور پل صراط است.

صلوات : شفيع انسان است.

صلوات : ذكر الهي است.

صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود.

صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود.

صلوات : موجب تقرب انسان است.

صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.

صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.

صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.

صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.

صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند.

صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.

صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.

صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود.

صلوات : محبوب‌ترين عمل است.

صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند.

صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد.

صلوات : زينت نماز است.

صلوات : بهترين داروي معنوي است.

صلوات : گناهان را از بين مي‌برد.

⚘ 💠  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّدوعَجل فرَجَهُم 💠
التماس دعا

 نظر دهید »

مادر .....

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

پسره به مادرش گفت با این قیافه ترسناکت چرا اومدی مدرسه؟ مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نمیخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای کاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگی من نشی… همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر دیگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج کرد و بچه دار شد. خبر به گوش مادر رسید .مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از دیدن پیرزن یه چشم بترسن.. چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 یادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود : پسره عزیزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و بعنوان 1مادر نمیتونستم ببینم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همین 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی کنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش .. اشک در چشمهای پسر جمع شد.. ولی چه دیر… سلامتی تمام مادرا لایک کنید.هرکی مادرش رو دوست داره کپی کنه
نامردی کپی نکنی!!
⊙مامانم بابامو صدا زد که در شیشه سس رو باز کنه
پدرم بعد از کلی کلنجار نتونست
منم خیلی راحت درش رو باز کردم و گفتم :اینم کاری داشت؟؟
پدرم لبخندی زد و گفت:
یادته وقتی بچه بودی من در شیشه رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه؟
بدجوری بغض گلمو گرفت..

سلامتی همه باباها
…………….واما ………………

به سلامتی همه مامانایی که هروقت صداشون کنیم
میگن:جانم!
و هروقت صدامون می کنن،میگیم:چیه؟ها…؟

به سلامتی مادرایی که می تونند تا 10 تا فرزندشونا
نگهداری کنند اما 10 فرزند نمی تونند
از یک مادر
نگهداری کنند!

به سلامتی مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاد بچه هاشون دادند ،
ولی تو پیری
بچه هاشون خجالت میکشند
ویلچرشون
رو هل بدند!

به سلامتی مادری که وقتی غذا سرسفره کم میاد
،اولین کسی که از اون غذا
دوست نداره خودشه!

به سلامتی مادر .
تنها کسی که وقتی شکمشو لگد می زدم
از شدت شوق می خندید!

به سلامتی
مادر که دیوارش
از همه کوتاه تره !!!!! خدایا هر کی این پست رو کپی کرد درد دلش رو رفع کن..
صحبتهای فرزندی در کنار قبر مادرش:

ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﻧﮑﻨﻢ ❗️

ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺴﺨﺮﺕ ﻧﮑﻨﻢ ❗️

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ❗️

ﻧﮕﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﻋﻘﺐ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯿﻪ ❗️

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ…❗️

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ❗️

ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ … ❗️

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ ❗️

ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ناراحتت نکنم ❗️

دیگه صدامو روت بلند نمیکنم ، ❗️

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺩ… ❗️

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺑﺎﺷﻪ ❗️

ﺗﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﻢ

ﻗﺪﺭﺷﻮﻧﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ ❗️

تا ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺑﺬﺍﺭ

ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﺍﺭﺷﻮﻥ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺑﺸﻦ…

سلامتیه همه مادرای عزیز

که نبودشون اول بدبختی هاست.❗️

🌸 اگر مادرت هنوز کنارت است ↩️

او را رها مکن ↪️

و محبتش را فراموش نکن

وکاری کن که راضی باشد
چون در تمام زندگی فقط یک مادر داری و وقتی میمیرد ،

آنگاه ملائکه میگویند که

فوت شد آن کسیکه به سبب آن به تو  رحم می گردد….

 نظر دهید »

حدیث از امام صادق علیه السلام

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

خدا با من را به حال خود رها مکن

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند…

پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. 

دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر… 

پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم…

دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، 

اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!

این دقیقا مانند داستان رابطه‌ی ما با خداوند است؛

هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، 

اما اگر از او بخواهیم دست‌مان ما را بگیرد، هرگز دست‌مان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق…
“دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره”

 نظر دهید »

"آیا خدا برای بنده اش کافی نیست!!"

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

گاهی چه قدر بی حوصله و کم طاقت میشوم 

وقتی دعایم به اجابت نمیرسد 

چشم میبندم و لحظه ای تامل میکنم جور دیگری میبینم 
خداوندا!

گاهی یادم میرود چیزهایی که امروز دارم 

پاسخ دعاهای چند سال پیشم هست

گاهی یادم میرود بنده هستم و صلاحم را تو بهتر میدانی 

گاهی هم شاید باید گوشه ای خلوت کنم و یک دل سیر گریه کنم و بگویم:

“پروردگارا ببخش آن گناهی را که  سبب حبس و برآورده نشدن دعایم میشود”
مراببخش به خاطر تمام لحظاتی که بودی 

و حضورت را احساس نکردم و نا امید بودم . 

ببخش همه را صدا زدم و هر دری را زدم ، 

جز نام تو و درگاه تورا .
ببخشم برای تمام لحظاتی که منتظرم بودی و من نبودم . 

ببخشم برای تمام گله هایی که کردم و نفهمیدم 

که گاهی از سر حکمت نمیدهی 

و از سر رحمت دادی و تشکر نکردم  .
و در نهایت بر تو توکل میکنم ،

چه زیبا گفتی: 
“لیس الله بکاف عبد”

 نظر دهید »

فرازی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

ای توشه و توان سختی‌هایم!

ای همدم تنهایی‌هایم!

ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!

ای ولیِ نعمت‌هایم‌!

…ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشڪلات!

ای مونس و مأمن و یاورم در ڪنج عزلت و تنهایی و بی‌ڪسی!

 ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای ڪسی ڪه

 هر چه دارم از توست و از ڪرامت بی‌انتهای تو!

…تو پناهگاه منی؛

تو ڪهف منی؛

تو مأمن منی؛

وقتی ڪه راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌ڪشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌ڪند،  و…

…اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاك‌شدگان بودم

و اگر نبود محبت تو، بی‌شك سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد…..☘

 نظر دهید »

حاج آقا دولابی(ره):

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

خداوند فرمود:هرچه دیدی هیچی مگو!من هم هرچه دیدم هیچی نمیگم.  یعنی تو در مصائب صبور باش و چیزی نگو، منم در خطاهایت چیزی نمیگم.

✍هرچه درد را آشڪارتر ڪنی، دوا دیرتر پیدا میشود.اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی راه را نشانت میدهد. باید زبانت را ڪنترل ڪنی ولو اینڪه به تو سخت بگذرد. چون با بیانش مشڪلاتت رو چند برابر میڪنی….

 نظر دهید »

آرام زندگی کن!

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف‌پذير نيست؛ 

با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، 

چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!

نرمى بر سختى غلبه مى‌كند و لطافت بر خشونت. همه اين را مى‌دانند

ولى كمتر كسى به آن عمل مى‌كند!

انسان، نرم و لطيف زاده مى‌شود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مى‌شود.

گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مى‌آورند، نرم و انعطاف‌پذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده

هر كه سخت و خشك است، پایانش نزديك شده و هر كه نرم و انعطاف‌پذير، سرشار از زندگى است.

آرام زندگى كن! 

هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن

 و گزند را با مهربانى تلافى كن…

 نظر دهید »

یک جرعه "نیاز"

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

خدایا! 

تو همه کار کردی تا در مقابل تو احساس امنیت کنم و بتوانم در کمال آرامش به راز و نیاز با تو بنشینم و در فضای انس و ملاطفت باتو مناجات کنم و بدون هراس و وحشت خواسته هایم را در دامن کرامت تو بریزم وبه شاخسار اجابت تو بیاویزم.

سابقه ی کرامت تو چنان کرده که این حقیر سر تا پا نیاز به درگاه تو با ناز می خرامم.

خواسته ام را در لفاف کرشمه می پیچم و از تو طلبکارانه درخواست می کنم.

خدایا!

عفو تو در مقابل گناهم ،چشم پوشی ات از لغزش هایم،گذشت تو از ستم هایم،پرده افکنی بر زشتی رفتارم و صبوری وبردباری ات در مقابل فراوانی جرم هایم. به هنگام قصور و تقصیرم ویا نسیان و عصیانم.مرا به طمع انداخته که باز آن چه لیاقتش را ندارم از تو بخواهم.

همان مهری که روزی ام کردی. همان نیرویی که نشانم دادی وهمان لطفی که در اجابت به من فهماندی.

برداشتي از دعاي افتتاح 

 نظر دهید »

انتظار ظهور

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

السلام_علیک_یاحجة_الله_فی_ارضه 
ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز

بی تو غروب می شود این روزها هنوز
اما هنوز چشم جهانی براه توست

این جمعه آه می رسی از راه یا هنوز؟
اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 

تعجیل_فرج_صلوات

 نظر دهید »

خاصیت آرد برای سوختگی

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ !!!!
 ﺣﯿﺮﺕﺁﻭﺭﻩ !!! ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩﺑﻮﺩﯾﻢ؟ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺷﯿﺮ ﺁﺏﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽﻫﺎ : ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺨﺘﻦ ﺫﺭﺕ، ﭼﻨﮕﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺫﺭﺕ ﻫﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ ! ﻭﻟﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﺭﻓﺖ !ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﯿﻎ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﯾﮑﯽﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻭﯾﺘﻨﺎﻣﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭﺍﺭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭید ﯾﺎﻧﻪ؟ ﻣﻦ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺭﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ .ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﯾﺘﻨﺎﻡ، ﻣﺮﺩﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺍﯼﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺁﺭﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻦ ﺍﻭﭘﺎﺷﯿﺪﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪﻧﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺁﺭﺩ ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪبدن ﺍﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﺎﻭﻝ ﻫﻢ ﻧﺰﻧﺪ !!! ﺧﻼﺻﻪ، ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﯼ ﺁﺭﺩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺭﺩ ﻗﺮﻣﺰﯼ ﻭﯾﺎ ﺗﺎﻭﻟﯽ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮ، ﺑﻪﻫﯿﭻ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩﯼ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻣﻦ ﯾﮏﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺳﻮﺯﺍﻧﻢ، ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ  ﺁﺭﺩ ﺳﺮﺩﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺩ ﺑﺎ ﺩﻣﺎﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻦﺍﺯ ﺁﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﯾﮏ ﻟﮏﺳﻮﺧﺘﮕﯽ، ﻗﺮﻣﺰﯼ ﻭ ﯾﺎ ﺗﺎﻭﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ  ﻭ ﺁﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪﺭﻭﯼ ﺁﻥ؛ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ . ﺩﺭﺩ ﺁﻥ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻭ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺁﻥﻫﻢ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪ ! ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ ! ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺭﺍﺗﺠﺰﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ ! ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺁﺭﺩ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﺪ ! ﺩﺭ ﺿﻤﻦﺑﺎﯾﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﻭﻝﺯﯾﺮ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ! ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﺭﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻩ ﻭ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ .

 نظر دهید »

سلام مولا جان

25 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

مولا جان…این خواسته زیادیست که یک دوستدا ،اشتیاق همراهی محبوب را داشته باشد؟اینکه ما دوست داریم با شما سحر برخیزیم،به شما اقامه نماز کنیم،با شما خانه ی خدا را طواف کنیم مولای من…دست خودمان نیست گاهی احساس تنهایی وحشت می کنیم !مثل کودکی که د. کوچه ای شلوغ …پدر را گم کرده است…قسمت می دهید…
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان راستی !آن بالا،یک مورد از قلم افتاد دوست داریم،با شما رسپار کربلا شویم ….
اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

رسم رفاقت

24 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

از رسول خدا پرسیدند:کدامیک از همنشین ها و رفقا بهتر هستند؟
فرمود:آنکه تو را در یاد خدا کمک کند و اگر غافل شدی به یاد آورد..

 نظر دهید »

ذهن زیبا بهترین طبیب شماست!

24 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

اگر می خواهید جسم خود را تقویت کنید،ذهنتان را تقویت کنید،اگه می خواهید جسم خود را احیا کنید،ذهنتان را زیبا کنید…. افکار پلید ،افکار توأم با حسرت،یأس،رنج اندوه،سلامتی ونشاط جسم را از میان می بردند….چهره عبوس حاصل بهت واقبال نیست،بلکه حاصل افکار زشت و ناپسند است…در کسانی که با صداقت زندگی کرده اند ،سالخوردگی مانند منظره ی غروب خورشید،همراه با متانت ونشاط است….هیچ طبیبی مانند اندیشه‌ی شادی  آفرین برای از بین بردن بیماری های جسمانی نیست.هیچ داروی آرام بخشی مانند نیت خیر برای کاهش غم و اندوه وجود ندارد….زندگی همراه با سوء نیت،بدبینی،سوءظن و حسادت،مانند سیاهچاله است که خود ساخته ایم وخود را در آن زندانی کرده ایم…

 نظر دهید »

امام خوبی ها....

24 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

اگه تمام عالم را جستجو کنی،دوستی…هم چون امام عصر علیه السلام نمی یابی که،هر چند به یادش نباشی ،تورا از یاد نبرد،هر چند او را رها کنی ،تو را رها نکند،هر چند در حقش دعا نکنی،برایت دعا کند،هر چند از او گریزان باشی،از تو روی بر نگرداند،هر چند موجبات رنجش او را فراهم کنی،رنجوری تو را برنتابد،هر چند به او سر بلندی میرزایی،او سبب افتخار و بزرگی تو باشد،اگر از حال او بی خبر باشی،از احوال تو بی خبر نماند،اگه تو حضور او را درک نکنی،همیشه و هر جا همراه تو باشد،اگر از ارتباط با وی خود داری کنی،خود به تو پیغام دهد ،اگر از او دفاع نکنی ،تو را بی پناه نگذارد،اگر هزاران مرتبه قلبش را شکسته باشی،باز عذرا را بپذیرد،اگر تو او را دوست نداری،او تو را دوست دارد،اگه تو امانت داری شایسته برایش نباشی،او امین و راز نگه دار تو باشد،اگه تو او را یاری رسانی،او پشتیبان و یارو تو باشد،اگر کوچکترین خدمت را به رخش کشی،بزرگ ترین لطفش را به رویت نیاورد،اگر تو حریم را پاس نداشتی،او موردحمایت و محافظت کند،اگر تو او را طرد کنی،او کهف حصین وپناهگاه امن تو باشد،اگر تو فرزندی خطاکار پسر به هوا گشتی ،او پدر بزرگ و شفیق  باقی بماند،اگر تو حق برادراش را ادا نکردی ،او هم چنان برادری مهربان برای تو باشد،اگر تو او را د. سختی ها تنها گذاشتی،او در تنگناها شداید ،رهایی بخش تو باشد….و این همه در حالی است که هیچ نیازی به تو ندارد و بر عکس ،تو سرا پا نیاز و احتیاج به اویی!

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه.

 نظر دهید »

دلتنگ آقا

24 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

قرار نیست فقط “جمعه ها"انتظار “ظهورت"را بکشیم…آری…شنبه هم میشود از"دوریت"ناله سر داد… “یکشنبه"هم میشود"انتظارت"راکشید…"دوشنبه"هم میشود دنبال"گمشده"کشت..".سه شنبه"هم میشود با “آقا"درد دل کرد…"چهارشنبه"هم هم میشود به خاطر” آقا"گناه نکرد…یا بن الحسن دوریت"درد"بی درمان"است…ای “پسر فاطمه"امروز"جمعه” نیست اما…دلم برایت"تنگ"است.

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

 نظر دهید »

خدا یا شکرت

24 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

هیچگاه ناامید نشو،اگر همه درها هم به رویت بسته شوند سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده ،به رویت باز می کند…حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی!بدان که در پس گذرگاه های دشوار ،باغی پر نور و زیبا قرار دارد…شکر کن…پس از رسیدن به خواسته ات شکر کردن آسان است!بنده آن است که حتی وقتی خواسته اش محقق نشده،شکر گوید….خدایااااااا شکرت

 نظر دهید »

نمک را نمک فروش می فروشد،نان را نانوا اما شخصیت انسان را کسی نمی فروشد ، شخصیت را هر کسی برای خودش میسازد ودرست ساختنش با ارزشتر از هر چیزیست ارزش دادن به شخصیت یعنی ارزش دادن به انسانیت است

23 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

ن

 نظر دهید »

دلنوشته

23 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

کاش روزه ی خوب تر شدن می گرفتیم،روزه ی دروغ نگفتن،با وجدان بودن وبی انصافی نکردن
و کاش یک ماه از سال را هم اختصاص می دادیم به تعهد داشتن،به کارهای نیمه کاره را تمام کردن وحل کردن مشکلات که بیشتر و بیشتر می شود و مسئولیتشان را نمی پذیرد…
کاش به اندازه ی لااقل یک ماه از سال را،هر کسی،هر کار عاقلانه وبشر دوستانه ای که ار دستش بر می امد برای حل مشکلات و بهبود شرایط و زندگی ها می کرد و کاش بهانه ی ثابتی برای رفع کدورت ها،حق و ناحق ها و مال مردم خوری ها و ریشه کن کردن ظلم داشتیم….اگه سالی فقط یک ماه را هم برای همفکری ،همدلی،تغییر و ساختن اختصاص می دادیم،اینقدر مشکل و یأس وبلا تکلیفی روی هم تلنبار نمی شد.

 نظر دهید »

جبر یا اختیار!؟

23 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

عارفی را پرسیدند:زندگی به جبر است یا به اختیار؟
پاسخ داد:امروز را به «اختیار»است،تا چه بکارم!
اما فردا «جبر»است،چرا که به اجبار باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به اختیار کاشته ام !

 نظر دهید »

سخنان ناب خود سازی درون

23 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

آیت الله کشمیری: 🌺
در ایام فراغت،مانند راه رفتن ،نشستن،برای نورانیت قلب و رفع حجب ذکر یونسیه مناسب است (لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)

 نظر دهید »

یا صاحب الزمان

22 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

خسته ام از مکر دنیا،چاره چیست؟مانده ام تنهای تنها ،چاره چیست؟ نفس بد،انداخت از چشمت مرا حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟ غیر چشم خیس وداغ دوری ات قسمت ها نیست چاره چیست؟  تو مرا بیرون کنی دق می کنم بنده را جز لطف مولا  چاره  چیست؟ من غلط کردم ،پشیمانم ،بگو ….جان زینب ،جان زهرا چاره چیست؟جان زینب،جان زهرا بیا……. السلام علیک یا بقیه الله،یا صاحب الزمان

 نظر دهید »

امید

22 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

هیچوقت به خداوند نگویید مشکل بزرگی دارم….کافیست به مشکلاتتان بگویید من خدای بزرگی دارم…..

 نظر دهید »

عشق خدا

22 اردیبهشت 1398 توسط بهجت اسلامي

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کرد….ندا آمد بر در خانه ام بیا،آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم….وقتی بر در خانه اش رسیدم هرچه گشتم در بسته ای ندیدم !!هر چه بود باز بود…گفتم:خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ندا آمد:این را گفتم بیایی…وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته ام!کوله بار بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک….

 نظر دهید »

تا قیامت سر سر بند تو بی بی دعواست معنی این سخنم را شهدا می فهمند

08 بهمن 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

بستن دکمه زیر گلو زمانی خوب است که جلوی رد شدن لقمه حرام را بگیرد....

08 بهمن 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

خدای قشنگ.....

30 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

سکوت از دل خواستن...

30 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

بنگر و بیندیش........

30 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

عشق به نماز،اهمیت به آن

21 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

یک خانم مدیری پسرش را برای نماز صبح صدا کرد ولی بیدار نشد  پس از پایان نمازش دوباره او را صدا زد،بیدار نشد.خانم مدیر پس به محل کارش رفت وپسرش را برای رفتن به دانشگاه بیدار نکرد ساعت 9صبح امتحان داشت ساعت 9ونیم که بیدار  شد با مادرش تماس گرفت گفت:مادرم به امتحان نرسیدم ،چرا بیدارم نکردی؟!! مادر گفت :به خدا وقتی دیدم در امتحان آخرت مردود شدی امتحان دنیا دیگر اهمیت نداشت…

 نظر دهید »

فلفل نبین چه کوچیک بشکن ببین چکارا می کن.....

21 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

دخترانی که اولین بار مجبور به کشف حجاب.....

21 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »
20 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »
20 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 نظر دهید »

معجزه می کند آیه الکرسی

15 دی 1397 توسط بهجت اسلامي

 1 نظر

شهدا شرمنده ایم

31 تیر 1396 توسط بهجت اسلامي

شهدا کجا ما کجا شهدا چکار کردن ما چکار کردیم؛می کنیم۰

 1 نظر
  • 1
  • 2
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

تاکی گناه...؟

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس